مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
زِ فـهـمـم فـراتـر جـوادالائــمّـه هــزاران بـرابـر جـوادالائــمّـه زِ هر خـوب، بهـتر جوادالائمّه زِ هر بهـتری، سر، جوادالائمّه شَــهِ ذرّه پــرور جــوادالائــمّـه همه دُرّ و گـوهر جـوادالائــمّـه هـم اول هم آخـر جـوادالائــمّـه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه خـبـردار سازید هر چه گـدا را کـه بـایـد بـبـیـنـنـد آقــای مـا را ببینند در چهرهاش مصطفی را جمالِ عـلیبن موسی الرضا را بـبـیـنـنـد اعـجـاز دست خـدا را ببـیـنـند سیـمای مشکـل گـشا را بـه دامـانِ مـادر، جـوادالائــمّـه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه ارادت چه خوب است ابراز گردد بـبر نام او تا که اعـجـاز گردد خوشا نوکریهایمان ساز گردد هُویّت به این شکل احراز گردد به نامش اگـر صبح آغاز گردد زِ کارم هـزاران گره باز گردد دعـایـی کـند گـر جـوادالائــمّـه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه تو آن رنگ و بوی بهاری که مانده زِ شمس الشموس آن نگاری که مانده من و سیـنۀ بیقراری که مانده تو و بخششِ بیشماری که مانده به جز نوکری چیست کاری که مانده؟ به قربان این یادگاری که مانده زِ زهـرا و حیدر، جوادالائـمّـه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه جز این خانواده به کس دل ندادم که این خانه بوده است باب المرادم مـرا مـادرم نــوکـری داد یــادم بـرای غـلامـیِّ این خـانـه زادم به فـکـر زیـارت اگـر اوفـتـادم مقـیّـد به رفـتن زِ باب الجـوادم شفیع است به محشر جوادالائمّه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه زِ ماهِ رخـش نـور تابیده میشد طراوت به آفـاق پـاشیده میشد اگر شاخصِ جود سنجیده میشد شهِ کـشور جـود نامـیـده میشد گر از بخشش و جود پُرسیده میشد همه در امامـانِ ما دیـده میشد ولی بـیـشـتـر در جـوادالائــمّـه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه ازل تا ابـد از خـدایـش سلامش یَمِ عـلم، میبارد از هر کلامش زِ دست رضا ریخته مِی به جامش صفاتش هویداست از رویِ نامش کند ماه سجده به هر صبح و شامش نگـنجـد فـقـط ذرّهای از مقامش به هـفـتـاد منـبـر جـوادالائــمّـه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه دگـر روز آمـد، شبِ تـار رفـته دگر خواب از چـشم بیدار رفته دلـم هـر کجـا در پِـیِ یـار رفته نه یک بار و ده بار، صد بار رفته جـمـالش گـمـانم به کـرار رفته و در زُهد و تقواش انگار رفته به موسی بن جعـفر جوادالائـمّه ســلام خــدا بـر جــواد الائــمّـه |